جدول جو
جدول جو

معنی میک تله - جستجوی لغت در جدول جو

میک تله
نوعی تله پرندگان که در آن از تارهای تنیده شده ی برای رها
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
یکه، تک وتنها، به تنهایی
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ تَهْ)
یک لا. یک تو. یکتا. (یادداشت مؤلف). رجوع به یک تهی و یکتا شود
لغت نامه دهخدا
(مِ تَ لَ)
مکتل. (اقرب الموارد). رجوع به مکتل شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ کَلْ لَ / لِ)
بی مکث. بی درنگ. بی وقفه: تب کرد و یک کله افتاد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یکسره شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ لَ تَ / تِ)
یک لخت. یک لت. یک لنگه. که یک مصراع دارد. مقابل دولختی. مقابل دولتی. مقابل دولنگه. و رجوع به یک لخت شود
لغت نامه دهخدا
(طَهَْ یَ)
کاتله اﷲ مکاتله، از نیکی دور دارد او را خدای و ملعون گرداند او را خدای. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، خدای او را بکشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاتعه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ تَ لَ)
ناقه مکمتلهالخلق، شتر مادۀ درهم و گرداندام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
تنها بتنهایی: یک تنه باهزار تن مقابله میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک تنه
تصویر یک تنه
((~. تَ نِ))
تنها به تنهایی
فرهنگ فارسی معین
درختچه ای با برگ های پهن و میوه ی قرمز
فرهنگ گویش مازندرانی
تله موش
فرهنگ گویش مازندرانی
نام تپه ای در لفور سوادکوه، نام تپه ای در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
راه میان بر، میان، داخل، میانه، در کانون جمعیتی قرار داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
سرمایه
فرهنگ گویش مازندرانی
دهن گشاد، تله و دامی که با لاوک یا لگن درست کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
یک باره، ناگهان
فرهنگ گویش مازندرانی
خیلی، مقدار زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
یک ذره، یک قطره
فرهنگ گویش مازندرانی
کم جرأت، ترسو
فرهنگ گویش مازندرانی